چگونه بتهوون با وجود ناشنوایی موسیقی ساخت؟ لودویگ وان #بتهوون، یکی از بزرگترین #آهنگسازان تاریخ، با چالش عظیمی روبهرو بود: او از اواخر دهه بیست زندگیاش شروع به از دست دادن شنوایی خود کرد و در دهه آخر عمرش (1770–1827) تقریباً کاملاً #ناشنوا شد. با این حال، او شاهکارهایی مانند سمفونی نهم، میسا سولمنیس و کوارتتهای زهی متأخر را خلق کرد. این مقاله بررسی میکند که بتهوون چگونه با وجود ناشنوایی موسیقی پیچیده و زیبا ساخت و بر نبوغ موسیقیایی، تکنیکهای خلاقانه و پشتکار خود تکیه کرد. آغاز و پیشرفت ناشنوایی بتهوون از حدود سال 1796 یا 1797، در اواسط دهه بیست زندگیاش، شروع به تجربه علائمی مانند وزوز مداوم در گوشهایش کرد. تا سال 1802، در سن 32 سالگی، او در نامهای به نام وصیتنامه هایلیگناشتات ناامیدی خود را از بدتر شدن وضعیتش ابراز کرد و نوشت که به دلیل ناشنوایی از حضور در جمعهای اجتماعی دوری میکند. شنوایی او همچنان رو به وخامت رفت و در اواخر دهه چهل زندگیاش تقریباً بهطور کامل از دست رفت. با این حال، برخی تحقیقات نشان میدهند که او تا نزدیک به زمان مرگش در سال 1827 مقداری شنوایی در گوش چپ خود حفظ کرده بود. به عنوان مثال، در زمان اجرای اولیه سمفونی نهم در سال 1824، او احتمالاً کمی صدا را میشنید. روشهایی که بتهوون برای آهنگسازی استفاده کرد بتهوون از چندین استراتژی برای ادامه آهنگسازی با وجود ناشنوایی استفاده کرد و تخصص موسیقیایی خود را با روشهای خلاقانه ترکیب کرد: - حافظه و تخیل: بتهوون از کودکی موسیقیدان بود و گوش مطلق داشت، بنابراین میتوانست صداهای سازها و آواها را بهوضوح در ذهن خود تصور کند. سی سال شنوایی پیش از ناشنوایی به او حافظه شنیداری غنیای بخشیده بود. با پیشرفت ناشنوایی، او با تجسم موسیقی در ذهن و تکیه بر دانش عمیق خود از ساختار موسیقی، آهنگسازی میکرد. - احساس ارتعاشات: او از روشهای لمسی برای «شنیدن» موسیقی استفاده میکرد. مثلاً مدادی را بین دندانهایش قرار میداد و سر دیگر آن را به صفحه صوتی پیانو متصل میکرد تا ارتعاشات نتها را احساس کند. همچنین بدن خود را دور صفحهکلید خم میکرد یا از دستگاههای شبیه به مگافون برای تقویت ارتعاشات استفاده میکرد. - تغییر سبک آهنگسازی: در ابتدا، با بدتر شدن شنواییاش، او روی نتهای پایینتر تمرکز کرد که هنوز میتوانست آنها را بشنود. این در آثاری مانند سونات مهتاب و فیدلیو دیده میشود. اما در دوره متأخر (1813–1827)، نتهای بالا دوباره در آثارش ظاهر شدند، مانند فوگ بزرگ (1826)، که نشان میدهد او از تخیل خود به جای شنوایی واقعی استفاده میکرد. - ابزارهای کمکی: بتهوون از شیپورهای گوش، که نوعی سمعک اولیه بودند، برای تقویت صدا استفاده میکرد، هرچند کارایی آنها محدود بود. همچنین از دفترچههای مکالمه برای ارتباط استفاده میکرد، زیرا دیگر نمیتوانست گفتوگوها را بهخوبی بشنود. تأثیر بر #موسیقی او ناشنوایی بتهوون تأثیر عمیقی بر سبک آهنگسازی او گذاشت. در «دوره متأخر» (1813–1827)، زمانی که کاملاً یا تقریباً ناشنوا بود، او آثاری با عمق عاطفی و نوآوری ساختاری بینظیر خلق کرد. سوناتهای پیانوی او تاریکتر شدند و سمفونی ششم (پاستورال) نشاندهنده پناه بردن او به طبیعت برای آرامش بود، که زیبایی و صلح طبیعت را منتقل میکرد. سمفونی نهم سفری از تاریکی به سوی نور را نشان میدهد که بازتابدهنده مبارزات و پیروزیهای شخصی اوست. این آثار نشان میدهند که ناشنوایی او را وادار کرد به گوش درونی خود تکیه کند و موسیقیای خلق کند که مرزهای آهنگسازی کلاسیک را جابهجا کرد. آثار معروف ساختهشده در زمان ناشنوایی برخی از برجستهترین آثار بتهوون در دوره ناشنواییاش شامل موارد زیر است: - سمفونی نهم («کُرال»): این شاهکار یکساعته در سال 1824 اجرا شد و شامل ارکستر کامل، کُر و سولیستها بود که با «سرود شادی» به اوج خود رسید. هرچند تصور میشد این اثر در ناشنوایی کامل ساخته شده، اما احتمالاً بتهوون مقداری شنوایی داشت. - میسا سولمنیس: این اثر بزرگ بین سالهای 1819 و 1823 ساخته شد و توانایی او در مدیریت نیروهای عظیم آوازی و ارکستری را نشان میدهد. - کوارتت زهی شماره 14 («فوگ بزرگ»): این اثر در سال 1826 با ساختار پیچیدهاش، نمونهای از نوآوریهای دوره متأخر اوست. این آثار، که در شرایط دشوار خلق شدند، نشاندهنده تسلط و استقامت بتهوون هستند. بحث درباره میزان ناشنوایی او اگرچه ناشنوایی بتهوون افسانهای است، برخی شواهد نشان میدهند که او تا حدی شنوایی خود را حفظ کرده بود. در سال 1823 به او توصیه شد شنوایی گوش چپش را حفظ کند و در سال 1824 به او هشدار داده شد که رهبری ارکستر ممکن است به شنواییاش آسیب بزند. استفاده از تمام گسترههای صوتی در سمفونی نهم، از پیکولو تا کنترباس، نشان میدهد که او میتوانست صداها را در ذهن خود تصور کند. توانایی بتهوون در آهنگسازی با وجود ناشنوایی، شاهکاری از #خلاقیت و پشتکار انسانی است. او با استفاده از حافظه موسیقیایی، حس لامسه و شنوایی محدود خود، بر ناتوانیاش غلبه کرد و آثاری خلق کرد که همچنان الهامبخش هستند. داستان او نهتنها درباره غلبه بر سختیها، بلکه درباره قدرت تخیل برای تبدیل محدودیتها به هنر است. میراث بتهوون پابرجاست و به ما یادآوری میکند که نبوغ میتواند حتی در برابر چالشهای عمیق شکوفا شود.

۰۵:۳۲ AM
.
فرو ۳۱, ۱۴۰۴